فارغ‌التحصیلی

مدت‌ها پیش، مطلب زیر رو برای یکی از دوستام که تازه فارغ‌التحصیل شده بود و تو برزخ بین فارغ‌التحصیلی و مرحله بعدی زندگی‌اش حالش خوب نبود، نوشتم. اونو اینجا برای سایر دوستانی که در شرف فارغ‌التحصیلی قرار دارن می‌ذارم، شاید به درد یکی خورد.

نمی‌دونم چقدر از حال و هوای این روزات به خاطر تموم شدن درسته. ولی می‌دونم آدم که درسش تموم می‌شه انگاری می‌افته یه فضایی وسط زمین و آسمون، معلق! تصور بکن، درست بعد روزایی که آدم تمام شبانه‌روزش رو داره با تمام وجود برا تزش وقت می‌ذاره، درست در اوج تلاش‌ها، یهو همه چی تموم می‌شه، دیگه چیزی نیست که براش تلاش کنی. محیط و هدف و زندگیت درست تو یه روز با هم عوض می‌شن. اگه انتظارشو نداشته باشی خیلی سخت بهت می‌گذره…

دعا می‌کنم حال و هوای این روزات بخاطر همینا باشه، چون اینا زودی قابل برطرف کردن هستن، کافیه آدم بدونه که اینجوریه و یه جور دیگه به قضایا نگاه کنه…

سر کار که بری، بعد چند وقت (که کوتاه هم هست)، دوباره سرت گرم می‌شه و همه چی یواش یواش خوب می‌شه. فقط می‌مونه فاصله بین این دو سرگرمی!

تو روزایی که آدم سخت مشغول کاراشه، خیلی وقتا با خودش می‌گه کاش وقت داشت فلان کار رو انجام بده، الان درست وقت انجام دادن همون کاراست! یه کارایی هم هست که اگه سر کار بری، دیگه وقت نمی‌کنی بهشون برسی، الان دقیقا وقت همون کارا هم هست… یه تفریح حسابی، یه کوه رفتن، یه پارک رفتن، یه موزه، یه تو انقلاب میون کتابا گشتن، یه کتابی که خیلی وقت بود وقت نداشتی بخونیش، یه کاردستی درست کردن (یه چیز جدید یاد گرفتن و درست کردن هم دنیای خودشو داره، Stitching، Iris Folding، Quilling، یه مدل جدید Origami و خیلی چیزای دیگه کارای قشنگی هستن که اگه بری سراغشون کلی سر ذوقت می‌یارن)، یه مهمونی رفتن، با دوستای قدیمی یه قرار گذاشتن، از روزای رویایی اوایل زمستون سعدآباد دیدن کردن و موزه‌ها و طبعتشو گشتن، مسیر و جاده قشنگ پوشیده از برف امام‌زاده داوود رو تو سکوت محشرش دیدن و خیلی و خیلی چیزای دیگه، کارایی‌ان که اگه انجام بدی این روزا به جای اینکه مایه عذابت بشن، می‌شن یکی از خاطره‌انگیزترین و ناب‌ترین روزای زندگیت….

یه خورده هم واقع‌بینانه فکر کن (از دنیای حقیقت بیا تو دنیای واقعیت) خیلی از چیزا، قبل اینکه درست رو شروع کنی شاید تو ذهنت یه جور دیگه بودن، واقعی نبودن! همین شاید باعث شده که این روزا فک کنی یه چیزی رو گم کردی، یا یه چیزی سر جاش نیست! آم خیلی وقتا برا اینکه یه انگیزه بسازه برا خودش، یه دنیای موهومی می‌سازه (دانسته یا ندانسته) و جالبه که خودش هم باورش می‌کنه، ولی وقتی به هدفش می‌رسه و می‌بینه که اون دنیایی که برا خودش تصور کرده اون چیزی نیست که بدست آورده، بد جوری می‌خوره تو ذوقش… خوب فکر کن به اینا هم…

شاید هم همه حدس‌هام اشتباهن و الان داری کلی خوش می گذرونی ولی این همه خوشی به مذاقت خوش نمی‌یان! خیلی از آدما تو فلسفه زندگیشون خوششون نمی‌یاد بی‌غم باشن، اون وقت ذهنشون ناخودآگاه، دنبال یه چیزی می گرده برا همیشه خوش نبودن…

در هر صورت هر کدوم از اینا که باشه یا نباشه، من برات دعا می‌کنم که روزهای خوشت، بدون اینکه چیزی توشون وقفه ایجاد کنه، از راه برسن 🙂

فارغ‌التحصیلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *