«ایدئولوژی ماشینها: تکنولوژی کامپیوتر»، فصل هفتم کتاب «تکنوپولی؛ تسلیم فرهنگ به تکنولوژی»، (نوشتهی نیل پستمن، ترجمهی دکتر صادق طباطبایی) رو دیشب که میخوندم، چند تا نکتهی قشنگ دیدم که حیفم اومد اینجا نیارمشون:
یکی از شاگردان من در یک روز بسیار گرم و مرطوب تابستان در یک سالن سمینار که به وسایل تهویه مجهز نبود، وقتی شنید دماسنج دمای ۳۷ درجهی سانتیگراد را نشان میدهد، گفت:«پس عجیب نیست که هوا اینقدر گرم است!» معنای این حرف این است که در اینجا طبیعت نقشی ندارد، بلکه فقط لازم است که دماسنج کار خود را تعطیل کند و اینقدر دیوانهبازی در نیاورد، تا هوا مطبوعتر شود!
سر برنارد لوول معتقد است که پژوهشهای کامپیوتریزه و محدود در یک افق ذهنی بسته، با شکوفایی ذهنی و مهارتهای عقلی در تعارض است؛ مهارتهایی که گاه قادر بود از پیشامدهای غیر منتظره، با قراینی ارزنده، نتایجی سودمند حاصل کند. در ادعایی نظیر همین دکتر فوریشی اظهار می دارد که: گویا هدایت خودکار هواپیما در پروازهای غیر نظامی و استفاده از خلبان اتوماتیک، قدرت خلاقه و کارایی خلبانان را در برخورد با حوادث غیر عادی و مشکل احتمالی در کار هدایت هواپیما، از آنان گرفته است. (قابل توجه رضا: یادته در بحث «تکنولوژیهای پیشرفتهتر از بین رفته»، علی همش میگفت که «… تکنولوژیهای قدیم همگی بر پایهی تک فردهای نابغه بود که در شرایط تصادفی…»… ).
وایتسن باوم ارایه کنندهی «الیزا»، اولین برنامهی ظاهرا هوشمند، میگوید: این یک واقعیت بسیار واضح و روشن است که انسانها از یک نیروی حیاتی تعقلی غیر مادی و غیر قابل تعویض و ریشه دوانده در حیات بیولوژیک خود برخوردارند که در یک مقیاس بسیار محدود، در یک ماشین نمودار میگردد؛ اما هرگز قابل انتقال و نسخه برداری نیست … اگر چه الیزا قادر است همانند یک روانکاو سوال کند «چرا در مورد مادر خود نگران هستید؟»، اما هرگز نمیداند معنی این سوال چیست و حتی نمیداند اصولا سوال کردن یعنی چه!