یه مطلبی از نیل پستمن نمیدونم از کجا (و به احتمال زیاد از کدوم روزنامه خوندم) که خیلی خوشم اومد. متاسفانه تو Google هم که جستجو کردم که بهش ارجاع کنم، پیداش نکردم. این مطلب، تحت عنوان «قلعهی حیوانات جرج اورول یا دنیای شگفتانگیز نوی هاکسلی»، نظر نیل پستمن رو در مورد وضعیت دنیایی که در آن زندگی میکنیم، در بر داره:
نباید مغرور شویم که نگذاشتهایم کابوس جورج اورول در خصوص جامعهی دیکتاتوری، که در ۱۹۸۴ پیشبینی کرده بود، تحقق یابد. چیزی که عملاً به حقیقت نزدیک شد، کابوس دیگری بود که آلدوس هاکسلی در «دنیای شگفتانگیز نو» مطرح کرده بود، جاییکه هیچکس حتی تشخیص نمیدهد به او ستم شده است.
اورول نگران آدمهایی بود که احتمالاً کتابها را توقیف میکنند، اما آنچه هاکسلی از آن میترسید این بود که هیچ دلیلی برای توقیف کتاب وجود نخواهد داشت، چرا که اساساً خوانندهای برای آن یافت نخواهد شد.
اورول نگران آدمهایی بود که احیاناً ما را از اطلاعات مهم محروم میکنند، هاکسلی میترسید آنقدر به ما اطلاعات بدهند که ما را به کنشپذیری و انفعال و از خودبیگانگی بکشانند.
اورول نگران بود که حقیقت را از ما پنهان کنند، هاکسلی میترسید که حقیقت در دریایی از بیاعتنایی غرق شود.
اورول نگران بود که ما به فرهنگی اسیر و کنشپذیر تبدیل شویم، هاکسلی میترسید که ما تبدیل به فرهنگی بیارزش شویم…