تکنوپولی؛ تکنولوژی انحصارگرای خداگونه

زمانی، قبل از ظهور فن‌سالاری، انسان بر صنعت حاکم بود و حکومت بلامنازع، در اختیار اندیشه‌های فرهنگی و آرمان‌های مقدس و مذهبی بود و دانش و ابزارهای صنعتی در خدمت آرمان‌ها و عقاید و فرهنگ‌ها قرار داشت؛ معابد، کلیساها، مساجد، مجسمه‌ها و … همه، نشانی از آن دوران دارند. اما با ظهور فن‌سالاری، انسان برابر شد با تکنیک! این برابری باعث بروز رقابت بین تکنولوژی و فرهنگ بر سر حاکمیت شد. ولی در این بین انسان‌ها، هنوز می‌فهمیدند که علم و صنعت به زندگی و حیات آنها جهت و هدف عطا نمی‌کند، لذا سعی در حفظ عقاید و آرای خود داشتند.

اما زمان به همین منوال سپری نشد، گذر زمان شاهد آن بود که تکنیک، مسلح به ایدئولوژی شد، تحول یافت و حاکمیت پیدا کرد و ابزار و تکنیک به فرهنگ تبدیل شد. نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا در این است که کار به همین‌جا خاتمه پیدا نکرد، در چنین برهه‌ای، فرهنگ، دین و اخلاق باید برای بقا دست به مقاومت می‌زدند، اما مقاومت در میدانی نابرابر و در برابر حریفی انحصارگر، حقیقت در برابر قدرت، قدرتی که ادعا دارد به تنهایی برای هر سؤالی پاسخی دارد و برای هر نیازی راه حلی. از طرفی وقتی عامه‌ی مردم به تکنولوژی به چشم یک دوست می نگرند که برایشان رفاه به ارمغان می آورد ـ مگر از یک دوست چه چیز دیگری می‌خواهند؟ ـ و به آن اعتماد می کنند، تکنولوژی، قوی‌تر و قوی‌تر می‌شود، جای خدا را می‌گیرد و هر نظامی ناسازگار با آن، نظامی اصولگرا، تروریست و عقب‌مانده لقب می‌گیرد.

تکنولوژیٍ قوی و قوی‌تر، برای خود یک امپراتوری می‌سازد. قدرت، رقیبش -حقیقت- را از صحنه به در می‌کند، اما چه به در کردن وحشتناکی! به قول آلدوس هاکسلی، قدرت، حقیقت را به در می‌کند، نه با ساقط کردن از مشروعیت و نه حتی با کاستن از شهرت، بلکه آن را فقط ـ و فقط ـ نامرئی و بی‌تأثیر می‌کند و کاری می‌کند که دیگر، ما آن را نبینیم. و نتیجه چه می‌شود؟ قدرت – تکنولوژی انحصار گرای خداگونه ‌ـ این توفیق را بدست می آورد که به مذهب، هنر، خانواده، سیاست، تاریخ، حقیقت، محدوده‌ی خصوصی افراد، روشنفکری، آزادی و آزادگی، مفاهیم دیگری ببخشد، آنهم مفاهیمی که توقعات این تکنولوژی انحصار گرا ـ تکنوپولی ‌ـ ایجاد می‌کند.

اکنون ما (خواسته یا ناخواسته، دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، بخواهیم یا نخواهیم) در عصر تکنوپولی زندگی می کنیم، اعتماد به اعتقادات خود و حتی عقیده به خود را از دست داده‌ایم! در قلمرو تکنوپولی هیچ‌کس از قدرت و درک متکی به مبانی اعتقادی شخصی، و نیز هدف‌یابی و معنی‌بخشی به زندگی خویش برخوردار نیست و از این گونه نظم و انسجام فرهنگی بی‌بهره است.

اما نکته‌ای که برای من (یک دانشجوی کامپیوتر و هوش‌مصنوعی) بسیار حائز اهمیت است و هدف من از شروع این بحث نیز بود، این است که در مرحله ای که هنوز تکنولوژی به تکنوپولی تبدیل نشده بود و فرهنگ و جامعه (ابتدا مغرب زمین و بعد از چند سال اکنون شرق)، در میدان تنازع و رقابت میان تکنولوژی و فرهنگ، مبهوت و از نفس افتاده بود، ابزار اندیشه نیز ـ ‌در ادامه‌ی همان روند قبلی ‌ـ از عقل و مغز آدمی به ماشین سپرده شد؛ یعنی تکنولوژی دارای تفکر نیز شد و زمینه‌ی ظهور تکنوپولی را ایجاد نمود. آنجا بود که دیگر رقیبی به نام فرهنگ بر سر راه تکنولوژی نبود و تکنولوژی، خود به فرهنگ تبدیل شده بود. و جای تاسف اینجاست که الان در جبهه‌ای دارم حداکثر تلاشم را بکار می‌برم و به آن عشق می‌ورزم که تنها هدف آن متفکر کردن و بخشش هوش بیشتر به تکنولوژی است که دیگر دارد بر ذات ما چیره می‌شود، در حالیکه من هیچ آن را دوست ندارم (از این تناقض آشکار و سایر تناقضات موجودِ آشکار و پنهان دیگر افراد دور و برمان، می‌توان درکی از ریشه‌های پایه‌ای دردی داشت که امروز به دوگانگی شخصیت از آن یاد می‌شود. شاید دلیل صریح و روشن دوگانگی شخصیت خیلی از افراد، مستقیما تکنوپولی نباشد ولی اگر کمی در آن دقیق شویم می‌بینیم که به احتمال بسیار قوی، ریشه در این قضیه دارد!) و بدتر آنکه در زمینه‌ی خاص‌تر، ما، دنبال راه‌هایی هستیم که منجر به بخشش احساساتی واقعی، نظیر احساسات انسانی، به کامپیوتر می‌شود. نمی‌توانم هرگز روزی را تصور کنم که تکنوپولی متفکر به بزرگترین وجه تفاوتش با انسان ـ احساس ـ نیز مجهز شود، آنوقت… .

جرج برنارد شاو می‌نویسد: « بشر امروز به همان اندازه ساده‌لوح و زودباور است که انسان‌های قرون وسطی، در قرون وسطی انسان‌ها اعتقادات خلل ناپذیری به قدرت و حاکمیت مذهب داشتند و ما نیز امروز به همان میزان، از اعتقادات خلل ناپذیر علم و فن برخورداریم. همانگونه که راههای مرتبط به مشیت الهی برای آنان مبهم و پر از اسرار بود، سیر جریان رخدادها و فرآورده‌های صنعتی نرم‌افزاری و سخت‌افزاری نیز برای ما همان‌طور شگفت‌انگیز و آکنده از معما و اسرار نهانی است. و ما ـ داعیه‌داران هوش مصنوعی ـ اینک با تلاش شبانه‌روزی می‌کوشیم، این راه را بدیع‌تر، شگفت‌انگیزتر، هیجان‌انگیزتر، قوی‌تر و برتر و دست‌ناپذیرتر سازیم!!!

آخرین نکته‌ای هم که مایلم به آن اشاره کنم، طرز برخورد دانشجویان کامپیوتری اطرافم، با تکنوپولی موجود است. از این منظر، این افراد به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند ـ این تقسیم‌بندی برای سایر افراد نیز می‌تواند بسط داده شود ـ گروهی، واقعیت آن عظمت ظاهری را می‌دانند و می‌دانند که جنس آن تفکر و حساب‌گری از چه جنسی است و پوشالی بودن آن برایشان پوشیده نیست! این افراد لااقل از دید نظام اعتقادی و فکری‌شان کمتر تسلیم نظام تکنوپولی می‌شوند. اما گروه دیگر، خود نیز دروغی را که خود بافته‌اند با تمام وجود پذیرفته‌اند و تکنوپولی بر جان و روح و روان آنها حکم می‌راند.

آیا هرگز از این دید، خود را مورد قضاوت قرار داده‌اید؟

(در نوشتن مطالب فوق، از کتاب تکنوپولی، نوشته‌ی آقای نیل پستمن، ترجمه‌ی دکتر صادق طباطبایی استفاده شده است و فقط متن موجود در کتاب اندکی تغییر داده شده و تعدادی برداشت و نظر شخصی به آن اضافه شده‌اند).

تکنوپولی؛ تکنولوژی انحصارگرای خداگونه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *