دو حالت زیر رو برای سفر رفتن در نظر بگیرین:
– یکی اینکه اگه از چند ماه قبل اقدام کنین، هتلتون رو میتونین با قیمت خیلی مناسبی رزرو کنین، با پایینترین قیمت ممکن میتونین بلیت هواپیما یا قطارتون رو بخرین، بلیتهای جاهای دیدنی و تفریحی رو میتونین نصف قیمت تهیه کنین و …
– و اون یکی اینکه، اگه یه هفته مونده به سفر بخواین برای بلیت هواپیما، قطار یا هتل اقدام کنین، میتونین تخفیف خوبی بگیرین، اگه تا یه روز قبلش صبر کنین تخفیف بالایی گیرتون مییاد و اگه چند ساعت قبلش بلیتی مونده باشه، تخفیف بسیار بالایی نصیبتون میشه.
رواج پیدا کردن هر کدوم از این دو حالت در یه جامعه میتونه پیامدهای مختلفی رو به دنبال داشته باشه: حالت اولی آدمها رو مجبور میکنه که منظم و برنامهریز بار بیان. در این حالت، آدما از چند ماه قبل میدونن کی میخوان برن مسافرت، بلیتهاشونو میگیرن، هماهنگیها رو انجام میدن، برنامه تفریحاتشون رو میچینن و بدون استرس از سفری که در انتظارشونه، کمال لذت رو با کمترین هزینه ممکن میبرن. در عوض، حالت دوم به صورت ناخودآگاه آدما رو بیبرنامه، باری به هر جهت و فرصتطلب بار مییاره. زمان قطعی تفریح فرد در آخرین لحظه مشخص میشه، و حتی فرد تا روز آخر هم ممکنه ندونه که کجا قراره بره (کجا یه بلیت لحظه آخری گیر مییاد). برای همین هم برنامهریزیای برای سفر و تفریحاتی که قراره انجام بده وجود نداره. در نتیجه بعید هم هست که بتونه لذت کافی از سفرش ببره و در انتهای سفر هم فقط سردرگمی و خستگی براش میمونه؛ البته به همراه یه حس کاذب سرخوشی از زرنگ!! بودن در مسافرت رفتن به ظاهر کم خرج.
بدی حالت دوم [که البته تا اندازهای به صورت غلوآمیز توصیف شده] اینه که فقط به مسافرت رفتن محدود نمیشه و به دلیل جذابیتی که مفهوم «لحظه آخری» در بین مردم داره، توسط استارتآپها به حوزههای دیگه هم داره کشونده میشه، و از طرفی هم اثرات منفی رفتاریاش (بینظمی، بیبرنامگی، فرصتطلبی و …) به حوزههای دیگه رفتارهای آدما هم نفوذ میکنه!
یه دوستی همیشه میگه که در مقابل هر لذت و جذابیت مضر یا ناسالمی، قطعا یه لذت و جذابیت مفید و سالمی هم وجود داره. با این دید، به نظرم این مسوولیت اجتماعی استارتآپهاست که به جای همنوا شدن با موج مضر لحظه آخری، برن سراغ فرهنگسازی و راهاندازی کسبوکارهای بر پایه ارائه مشوقهای «لحظه اولی». به عنوان مثال، در حوزه سفر و تورهای خارجی، با توجه به اینکه با پروازها و هتلهای خارجی سر و کار دارن که با حالت اول فوق کامل آشنان، کارشون خیلی راحتتره. در ادامه هم یواش یواش میتونن پروازها و هتلها و تفریحات داخلی رو هم با این موج جدید «سفر کم هزینه با برنامهریزی زود هنگام» همراه کنن.
و البته، فکر میکنم که چون این پارادایم «لحظه اولی» در نهایت، آرامش و آسودگی خاطر بیشتری برای کاربران [و البته برای ارائه دهندگان خدمات هم] به همراه داره، خودش میتونه به یه موج جدید در فضای استارتآپی تبدیل بشه.
پ.ن.: رضا به درستی میگه که لحظهآخریها هم لازمه که باشن، به ویژه برای اونایی که دنبال هیجان و آدرنالینان. من هم با رضا موافقم. ولی مساله مورد نظر من اینه که بر خلاف بسیاری از کشورها، جای این امکان در کشور خالیه که اگه یکی بخواد از سه ماه قبل برنامهریزی کنه که سفر بره، بتونه تشویق بگیره و با هزینه کمتری سفرش رو هماهنگ کنه. الان این امکان سفر ارزونقیمت در کشور فقط از طریق لحظهآخریها امکانپذیره. خیلیها هم به جای اینکه بیان این امکان رو برای لحظهاولیها ایجاد کنن، با این لحظهآخریها همموج میشن و تعادل رو به هم میریزن (یعنی امکانات سفر [یا هر خدمت دیگه] پر هیجان رو این قدر بیشتر میکنن که اونایی که سفر پر هیجان هم نمیخوان ولی پول کافی ندارن، مجبورن ازش استفاده کنن و اون وقت تبعاتی که گفتم اجتنابناپذیره!).