«ما مردم را نه چندان به سبب محبتهایی که آنها به ما کردهاند، بلکه بیشتر برای خوبیهایی که خودمان در حق آنها کردهایم، دوست میداریم».
استرن ایرلندی
«ما مردم را نه چندان به سبب محبتهایی که آنها به ما کردهاند، بلکه بیشتر برای خوبیهایی که خودمان در حق آنها کردهایم، دوست میداریم».
استرن ایرلندی
کسانی که با اسلحه کمری به گذشته خود شلیک میکنند، در آینده با توپ پاسخ دریافت خواهند کرد!
… برای ریاضیدان اهل تقلید، غم دستاوردهای علمی ایشان و دغدغه معاش دانشگاهی و اندوه تعداد مقالات مطرح است. حرص و سعی بسیار در دستیابی به اسباب و وسایل مطرح است. اعتماد کردن به دیدگاههای علمی کسانی مطرح است که ریاضیات ساختهی ایشان را حمایت مالی و اعتباری میکنند. و یا اینکه غم تعمیم دادن نتایج علمی خود را دارند و دغدغهی آگاهی از تحقیقات همکارانشان و اندوه اینکه مقالات خود را چگونه بنویسند تا به صورت آن در عالم مُثُل شبیهتر باشدو عمیقتر به نظر برسد. ایشان به دیدگاهی اعتماد دارند که به آنها کمک کند بیشتر تولید کنند و حرص و سعی بسیار دارند که نام خود را در تاریخ ریاضیات ماندنیتر کنند…
این متن تکهای بود از یه نوشتهی دستنویس از دکتر اردشیر با نام «شهود چیست؟ استدلال چیست؟» که نمیدونم آخرش جایی چاپ شد یا نه؟ من این نوشته رو خیلی دوست دارم. این تکه هم شرح حال خیلی از آدمایییه که هر روزه میبینم…
«بهشتی را که ترک کردم باز میجویم، در آنجا من و عشق و خدا دست در کار توطئهای خواهیم شد تا جهان را از نو طرح کنیم، خلقت را بار دیگر آغاز کنیم…».
شریعتی
… امتداد هستی مادی تا بینهایت دامن گسترده است. معلوم ما از آن، یک قطره از دریاست و آن قطره که خود دریاست، جهانی ناپیداست…
دکتر قادری
چهار زندان است که آدمی را در خود میفشارد و میبایست آدمی خود را از آنها خلاص نماید: نخست، زندان طبیعت و جغرافیاست که با علوم طبیعی و تکنولوژی از آن رها میشود. دوم، زندان جبر تاریخ است که کشف قوانین تاریخ و تحول و تکامل تاریخ او را از آن زندان رها میسازد. سوم، زندان نظام اجتماعی و طبقاتی است که ایدئولوژی انقلابی او را از این زندان رها میکند. و چهارم، زندان خویشتن است.
شریعتی
گل یا پوچ؟ دستت را باز نکن، حسام را تباه مکن. بگذار فقط تصور کنم که در دستانت برایم کمی عشق پنهان است.
نسرین بهجتی
من امشب قول دادم «هرگز نمیرم» ولی تو هرگز نفهمیدی فقط کسی که مرده باشه همچین قولی میده.
«آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفتهای، از این آشفتهام که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم».
نیچه
«کسی که جنگ اجتنابپذیری را در یک کشور علم میکند، جنایتکار است؛ اما کسی که جنگ اجتنابناپذیری را در یک کشور علم نمیکند، نیز جنایتکار به شمار میرود».
خوزه مارتی