همیشه با خودم فکر میکردم که کاش چند صد سال پیش به دنیا اومده بودم. اون وقتا آرامش از الان بیشتر بود. اون وقتا رفاه کمتر بود، ولی آدما زنده بودن و واقعا زندگی میکردن…
هیچوقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم: زندگی در اوج خوشی. زحمت بیشتر، آرامش بیشتر، عشق بیشتر…! یه روز پا میشی میبینی بچهات، عزیز جونت، آبله گرفته. مجبوری چند وقت عذاب کشیدنشو ببینی و تحمل کنی. آخر سر هم میمیره…
حالا دیگه مطمئن نیستم که دلم بخواد یه آدمی تو گذشته باشم…