در اردوگاه، زندانی، یک واحد زمانی، مثلا یک روز، را ساعت به ساعت با شکنجه سپری میکرد و خستگی، پایان ناپذیر به نظر میرسید. واحد زمانی طولانیتر، مثلا یک هفته به سرعت میگذشت. من معتقد بودم که در اردوگاه یک روز درازتر از یک هفته به نظر میرسید و رفقایم هم با من هم عقیده بودند. آنچه که ما در مورد گذشت زمان تجربه میکردیم شگفت انگیز بود.
از کتاب «معنیدرمانی»