سیگار

دوستی می‌گفت: بچه که بودم، بابام یه بار سر ظهر گفت: برو برام یه بسته سیگار بگیر!، رفتم و کلی گشتم، هیچ مغازه‌ای اون دور و برا باز نبود. برگشتم و گفتم: نتونستم پیدا کنم. بابام گفت: نگفتم برو ببین سیگار هست یا نیست، یا اینکه سیگار می‌تونی پیدا کنی یا نه، گفتم برو سیگار بخر!

خلاصه دوست ما می‌ره و کلی می‌گرده و آخرشم با هر بدبختی‌ای که شده، بسته سیگار رو پیدا می‌کنه و می‌خره. ولی خودش می‌گه که این یه درس بوده براش که با الهام از اون حالا می‌تونه همه‌ی کاراشو خوب انجام بده.

خوبه که همه اینو یاد بگیریم. البته این توصیه فقط برای کارهای فیزیکی نیست. مثلا وقتی یکی ازتون می‌خواد که باهاش مهربون باشین. معنی‌اش این نیست که اگه تونستین و شرایط ایده‌آل بود و همه چی خوب پیش رفت، مهربون باشید! بلکه دقیقا معنی‌اش اینه که اگه شرایط خوب هم پیش نرفت مهربون باشین، حتی اگه خواستین سرش داد هم بزنین، یاد خواسته‌ش بیفتین و اینکار رو نکنین و باهاش مهربون باشین و …

سیگار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *