خانهام ابریست… (نیما یوشیج)
و به ره، نیزن که دائم مینوازد نی، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش.
اندوه تنهایی (سهراب سپهری)
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد
در سکوت سینهام دستی
دانه اندوه میکارد.
بهار غمانگیز (هوشنگ ابتهاج)
پرستو آمد و از گل خبر نیست
چرا گل با پرستو همسفر نیست؟
چه افتاد این گلستان را، چه افتاد؟
که آیین بهاران رفتش از یاد.
باران (نادر نادرپور)
من امشب دلم گرفتهتر از ابر است
چشمم در آرزوی چراغی نیست
دانم که در چنین شب نافرجام
کس را از آنکه رفته، سراغی نیست!
مرگ رنگ (سهراب سپهری)
بندی گسسته است
خوابی شکسته است
رویای سرزمین
افسانه شکفتن گلهای رنگ را
از یاد برده است.
ناگه غروب کدامین ستاره؟ (مهدی اخوان ثالث)
ایکاش میشد بدانیم
ناگه غروب کدامین ستاره
ژرفای شب را چنین بیش کرده ست؟
هشدار ای سایه ره تیرهتر شد!
ای سایه، ناگه دلم ریخت، افسرد
ایکاش میشد بدانیم
ناگه کدامین ستاره فرو مرد؟
آخرین جرعهی این جام (فریدون مشیری)
تو بگیر
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچلهها را تو بگو
قصهی ابر هوا را تو بخوان.
پرنده مردنی است (فروغ فرخزاد)
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
غمی غمناک (سهراب سپهری)
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است.
مرد من (ایرج جنتی عطایی)
بگو ای مرد من، ای مرد عاشق
کدوم چله ازین کوچه گذر کرد
هنوز باغچه برامون گل نداده
کدوم پاییز، زمستونو خبر کرد