فین‌تک و طرح «بانکداری جمهوری اسلامی ایران»

بعد ۳۳ سال می‌خواد یه همتی بشه و قانون «بانکداری جمهوری اسلامی ایران» یا همون «قانون بانکداری بدون ربا» بروز بشه. برای این منظور، مجلس یه طرح آماده کرده و بانک مرکزی هم یه لایحه تهیه کرده. تا جایی که من خبر دارم، طرح ۲۰۵ ماده‌ای مجلس الان جدی‌تر داره دنبال می‌شه و هیات وزیران و بانک مرکزی هم در حال بررسی این طرح هستن.

متاسفانه از دیدهای فین‌تک، تقویت کسب‌وکارهای کوچک و اشتغال‌آفرینی، ایراداتی به این طرح وارده که در این مطلب بهشون اشاره می‌کنم. امیدوارم این موارد قبل از تصویب مورد توجه قرار بگیرن و اقداماتی در خصوص رفع اونا انجام بشه (مثلا با افزودن ماده‌ای شبیه ماده پیشنهادی در انتهای همین مطلب به طرح اشاره شده).

طبق این طرح، ارائه تقریبا تمامی خدمات فین‌تک در کشور ممنوع می‌شه!
طبق ماده ۲ این طرح، «ابزارهای پرداخت» به کلیه امکاناتی گفته می‌شه که اشخاص رو قادر به پرداخت یا انتقال وجوه می‌سازه. در ماده ۳ نیز ذکر شده که کلیه اشخاص حقوقی که مبادرت به ارائه انواع ابزارهای پرداخت می‌کنن، مشمول مقررات این قانون هستن. در ماده ۵ هم ذکر شده که ارائه انواع ابزارهای پرداخت فقط با مجوز بانک مرکزی امکانپذیره. از طرفی، در ماده ۱۲۰ این طرح هم صراحتا ذکر شده که موسسات اعتباری غیر بانکی مجاز به ارائه خدماتی مث نقل و انتقال وجوه، انجام انواع عملیات ارزی، مدیریت وجوه برای اشخاص و عاملیت وجوه اداره شده، ارائه خدمات مربوط به مدیریت سبد دارایی‌های مشتریان و … نیستن. تجمیع این موارد معادل ممنوعیت تقریبا تمامی خدمات فین‌تکی در کشور، به جز از طریق بانک‌ها می‌شه، که اصولی و مطابق روندهای موفق جهانی نیست. برای همین، پیشنهاد می‌شه امکان ایجاد «موسسات خدمات پولی» در بازار غیر متشکل پولی زیر نظر بانک مرکزی، برای ارائه بخشی از این خدمات در حوزه مالی خُرد از طریق شرکت‌های فین‌تک در نظر گرفته بشه.

طبق این طرح، ارائه تسهیلات کوچک در قالب عقود مشارکتی غیر ممکن می‌شه!
طبق ماده ۵۶ این طرح، بانک‌ها تنها می‌تونن سپرده‌های مشتریان‌شون رو جهت تامین مالی از طریق عقود با بازدهی معین، یعنی عقودی که تعیین نرخ سود اونا در هنگام قرارداد شرعا جایزه تخصیص بدن (البته ارائه تسهیلات از طریق عقود مشارکتی هم منحصرا برای پروژه‌های کلان در ماده ۶۲ این طرح نظر گرفته شده). دلیل اینکه بانک‌ها از ارائه تسهیلات کوچک در قالب عقود مشارکتی برحذر داشته شده‌‌ان اینه که سمت‌وسوی کلی این طرح، ارائه تسهیلات به کسب‌وکارهای خانگی و کوچک یا همون SMEهاست که موجب تقویت اقتصادی و اشتغال می‌شه و به دلیل اینکه نظارت بر موضوع قراردادهای کوچک برای بانک مقرون به صرفه نیست، عملا بانک‌ها از ارائه تسهیلات از طریق عقود مشارکتی نهی شده‌ان. برای اینکه بخش بزرگتر جامعه، یعنی کسب‌وکارهای کوچک و خانگی، از برکات عقود مشارکتی (مثل توزیع ریسک‌های ناشی از تولید، مشارکت دادن واقعی افراد در عرصه کسب‌وکار و تولید، جلوگیری از صوری‌سازی عقود، جلوگیری از صوری‌سازی مبیع در قراردادهای مرابحه و …) محروم نشن، لازمه تمهیداتی برای پر کردن این خلاء در نظر گرفته بشه. این هدف در سایر کشورها از طریق ایجاد موسسات کرادفاندینگ (تامین جمعی سرمایه برای پروژه‌های مشخص، مطابق سناریوی ذکر شده در ماده ۷۷ این طرح، ولی در حوزه تسهیلات کوچک) تحقق پیدا می‌کنه، که اصولیه در این طرح نیز جایگاهی برای این موضوع در نظر گرفته بشه.

ماده پیشنهادی
طبق توضیحات ارائه شده، پیشنهاد می‌شه که ماده زیر به طرح افزوده بشه و تغییرات کوچیکی هم در مواد توضیح داده شده بالا برای تطابق با این ماده صورت بگیره:

بانک مرکزی موظف است در راستای اهداف توسعه‌ای و گسترش کسب‌وکار و اشتغال در کشور اقدام به توسعه بازار غیر متشکل پولی کرده و دستور العمل‌های مرتبط با بازار غیر متشکل پولی را مورد بازبینی قرار دهد:

  • تسهیل در ایجاد موسسات خدمات پولی برای ارائه خدمات پرداخت و نقل و انتقال وجوه خرد ریالی و ارزی، تحلیل مالی، مدیریت سبد دارایی و خدمات مشابه؛
  • توسعه فعالیت‌های نهادهای موجود بازار غیر متشکل پولی (نظیر صرافی‌ها) به فضای اينترنتی و مجازی، جهت همگامی با نیازهای موجود در جامعه و توسعه کسب‌وکارهای مرتبط با آنها؛
  • تسهیل در ایجاد موسسات ارائه تسهیلات کوچک فرد به فرد (یا جمع یه فرد) برای پروژه‌های مشخص در قالب عقود مشارکتی با ریسک‌پذیری سپرده‌گذاران،‌ جهت مشارکت دادن واقعی آنان؛
  • تسهیل در ایجاد موسسات ارائه تسهیلات کوچک برای پروژه‌های مشخص در قالب عقود دارای بازدهی معین با ریسک‌پذیری سپرده‌گذاران؛
  • تسهیل در ایجاد نهادهای رابط سپرده‌گذاران و سپرده‌پذیران نظیر موسسات تامین جمعی مالی.

خدمات قابل ارائه توسط این موسسات و شرایط و ویژگی‌های آنها در دستورالعمل‌های اجرائی که با پیشنهاد بانک مرکزی به تصویب هیأت نظارت خواهد رسید، تعیین می‌شود.

منتشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد و وب‌سایت‌ آی‌تی‌ایران

فین‌تک و طرح «بانکداری جمهوری اسلامی ایران»

نتیجه‌گرایی

قبلا در مورد مسیر یا مقصد یه مطلبی نوشته بودم، که این مطلب هم خیلی شبیه اونه: ما تمایل داریم کارها رو بر اساس نتیجه‌ای که از اونا به دست می‌یاد ارزیابی کنیم، نه بر اساس فعالیت‌هایی که در طی انجام اونا رخ داده یا فرآیندهای تصمیم‌گیری‌ای که در حین انجام اونا طی شده‌.

«نتیجه»‌ای ارزشمنده که از قبل قابل پیش‌بینی باشه، یا تکرارپذیر باشه. در غیر این صورت، اون نتیجه حاصل توانمندی و دانش انجام دهنده اون نیست، بلکه حاصل شانس و اتفاقه! و متاسفانه تفکیک قائل نشدن بین این دو، در بسیاری از مواقع آدما رو دچار اشتباهات بسیار هزینه‌بری می‌کنه.

مثال جالبی رو رولف دوبلی در این خصوص در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» آورده که می‌تونه به خوبی این موضوع رو توضیح می‌ده: فرض کنید یک میلیون میمون سهام خرید و فروش می‌کنند. آنها به شکل احمقانه و البته کاملا تصادفی سهام می‌خرند و می‌فروشند. چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ بعد از یک هفته، حدود نیمی از میمون‌ها سود می‌کنند و نیمی دیگر ضرر. آنهایی که سود کرده‌اند می‌توانند ادامه بدهند و آنهایی که ضرر کرده‌اند راهی خانه‌شان می‌شوند. در هفته دوم، نیمی از میمون‌ها کماکان موفق‌اند، در حالی که بقیه‌شان ضرر کرده‌اند و به خانه فرستاده شده‌اند. بعد از بیست هفته، فقط یک میمون باقی می‌ماند، کسی که همیشه و بدون ناکامی سهام درست را انتخاب کرده و الان میلیاردر است. رسانه‌ها به سمت این حیوان هجوم می‌آورند تا از «اصول موفقیتش» خبردار شوند. نکاتی هم پیدا می‌کنند: شاید این میمون در مقایسه با بقیه موز بیشتری می‌خورد، شاید در گوشه دیگری از قفس می‌نشیند، یا شاید سرش را از بین شاخه‌ها مدام تکان می‌دهد، یا موقعی که در حال تمیز شدن است، مکث‌های طولانی و متفکرانه‌ای دارد. حتما برای رسیدن به موفقیت، روشی داشته،‌ اینطور نیست؟ و گرنه چطور توانسته این‌قدر درخشان عمل کنند؟ بیست هفته بسیار دقیق و حساب‌شده، آن هم از طرف یک میمون ساده؟ ناممکن است!

نتیجه‌گرایی

خطای تایید

جیل می‌خواهد وزن کم کند. او رژیم غذایی مشخصی را انتخاب کرده و هر روز صبح با ترازو پیشرفتش را بررسی می‌کند. اگر وزنش کم شده باشد خود را تحسین می‌کند و رژیم غذایی‌اش را موفقیت‌آمیز می‌داند. اگر وزنش اضافه شده باشد، آن را یک نوسان نرمال در نظر گرفته و فراموشش می‌کند. او ماه‌ها با این تصور باطل ادامه می‌دهد که رژیم غذایی دارد کار خودش را می‌کند، هر چند که وزنش ثابت مانده.

از کتاب هنر شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی

خطای تایید

آموزگار بزرگ

از همان روزهای کودکی
چیزهای بسیاری آموختم:

از درخت،
ایستادن زیر باران بی‌قرار شهرم.
از جویبار،
راه سپردن با دستی سرشار گل و نان.
از رنگین‌کمان،
عاشق کردن جهان به خویشتن.
از آفتاب،
رخنه در دیوار تاریکی.

من،
من از ابر آموخته‌ام،
چگونه در ستیغ بمیرم
تا زمین،
همیشه لبریز گل باشد.

لطیف هلمت

آموزگار بزرگ

خودآگاهی مصنوعی

طبق تعریف فلاسفه‌ای مثل روزنتال، آگاهی یعنی اینکه یک حالت ذهنی وجود داشته باشه که بتونه وجود یک حالت ذهنی دیگه یا یک شی رو درک کنه. طبق این تعریف یک موجود آگاه حس «بودن» داره، چون یک حالت ذهنی داره که می‌تونه وجود «خودش» رو درک کنه؛ وقتی که خوشحاله، می‌فهمه که خوشحاله، چون یک حالت ذهنی داره که درک می‌کنه که الان یک حالت ذهنی «خوشحال بودن» وجود داره و ….

نکته مهمی که وجود داره اینه که، اون درک باید غیر استنتاجی باشه. یعنی لازم نباشه که اون حالت ذهنی با حساب کتاب و دو دو تا چهار تا کردن بفهمه که یک حالت «خوشحال بودن» الان وجود داره. به عبارت ساده‌تر، هیچ وقت ما تو ذهنمون نمی‌گیم چون الان لب‌هام به طرفین باز شدن و گوشه‌هاش رفتن بالا و دمای لپ‌هام افزایش پیدا کردن و نُرون‌های فلان منطقه ذهنم فلان جوری شدن و … و …، پس من الان خوشحالم. بلکه بدون هیچ واسطه‌ای و استنتاجی می‌فهمیم که خوشحالیم. اگه اون درک غیر استنتاجی نباشه، دور بوجود می‌یاد. چون اگه استنتاجی لازم باشه که به واسطه اون آگاه بشیم، اون استنتاج هم خود بخود که صورت نمی‌گیره و باید آگاهانه باشه یعنی استناج کنیم که می‌بایست استنتاج کنیم. اون استنتاج سطح دوم هم که بصورت خودبخود صورت نمی‌گیره، یعنی لازمه که بصورت استنتاجی، بریم سراغ اون استنتاج سطح دوم و …! پس اگر بصورت غیر استنتاجی نسبت به حالت‌های ذهنی‌مان آگاه نباشیم، هیچ وقت آگاهی نخواهیم داشت.

  • آیا این تعریف از خودآگاهی، تعریف مناسبیه؟
  • آیا با این دید می‌شه یه زمانی یه ماشین ساخت که خودآگاهی داشته باشه؟
  • آیا یه ماشین می‌تونه این قدر هوش مصنوعی‌اش بالا باشه که با همین تعریف و علیرغم نداشتن خودآگاهی، از بیرون خودآگاه به نظر برسه؟
خودآگاهی مصنوعی

تلویزیون

نیل پستمن معتقد بود که تلویزیون، کودکان را از عالم روحانی و پاک خویش خارج می کند و آن ها را در همان ابتدای زندگی به بیراهه و گمراهی می کشاند. تلویزیون نمی‌تواند اندیشه‌ها، خاطره ها و تصوراتی‌ را که فرد بزرگ‌سال پیش‌تر کسب‌ کرده‌ از او برباید، اما در مورد بچه‌ی کوچکی ‌که حافظه‌اش رشد نکرده، قوه تخیلش صفحه‌ای‌ سفید است، توانایی‌های‌ اجتماعی‌ و محاوره‌ای‌ او هنوز به‌ وجود نیامده‌ است، قضیه کاملا برعکس می‌شود.

پستمن معتقد است که‌ حتی‌ تصور بازی‌ بچه‌ها هم‌ دارد از بین‌ می‌رود. او پنجاه‌ سال‌ پیش‌ متذکر شد که‌ بازی‌هایی‌ نظیر قایم‌باشك‌ تقریباً از بین‌ رفته‌اند. پستمن تماشای تلویزیون را درست در نقطه مقابل خواندن می‌دانست؛ چرا که‌ در خواندن، مهارت‌های‌ بیش‌تر در کودکان‌ در حال‌ رشد، به‌ ایشان‌ این‌ امکان‌ را می‌دهد که‌ عمیق‌تر و دقیق‌تر بخوانند و از آن گذشته ذائقه‌ و سطح‌ کار خود را نیز بهبود بخشند. ذهن رو به‌ رشد، ماهیچه‌هایی‌ پدید می‌آورد که‌ ابزار لازم‌ برای‌ درك‌ آثار بزرگ‌ ادبی‌ و تاریخی‌ است. پستمن‌ به‌ شدت‌ برای‌ این‌ موارد اهمیت‌ قایل‌ بود، چرا که‌ معتقد بود بچه‌ها گروهی‌ از آدم‌ها هستند که‌ چیزهای‌ خاصی‌ را نمی‌دانند، حال‌ آن‌که‌ بزرگ‌ترها از این‌ چیزها باخبرند. با از بین‌ رفتن‌ این‌ آگاهی‌ بزرگ‌سالی، جوانانمان‌ را درست‌ در برابر قدرت‌ و نفوذی‌ رها کرده‌ایم‌ که‌ هیچ‌ تسلطی‌ بر آن‌ نداریم‌ و از توانایی‌های‌ آن‌ نیز آگاه‌ نیستیم.

ممکن است گفته شود که هشدار پستمن برای جوامعی چون آمریکا بوده است که برنامه های تلویزیونی در آن هیچ حد و مرزی نمی‌شناسند، اما این هشدار فقط برای خانواده‌هایی که در آمریکا زندگی می‌کنند نیست. چرا که هم اینک در جوامع دیگر و خصوصاً جوامع رو به رشد، فراوان دیده می‌شود که خانواده‌ها فرزندان کم سن و سال و یا نوجوان خود را، نه با برنامه‌های «تلویزیون با کیفیت» بلکه با برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای بعضا پیشرفته‌ی دیجیتالی در خانه تنها می‌گذارند و غافل از این‌اند که پستمن می‌گفت: «خطر رها کردن‌ کودك‌ بدون‌ ناظر و مراقب‌ پای‌ تلویزیون‌، کم‌تر از رهاکردن‌ او با مشروبات‌ الکلی‌ و یا موادمخدر نیست».

برداشتی از کتاب «ظهور ماهواره، افول فرهنگ» دکتر صادق طباطبایی

تلویزیون

توهم بدن شناگر

شناگران حرفه‌ای به این خاطر که به شدت تمرین می‌کنند بدن‌های‌شان زیبا نمی‌شود، بلکه به خاطر اندام مناسب‌شان است که شناگران خوبی می‌شوند. فرم کلی بدن آنها یکی از عوامل انتخابشان است، نه نتیجه فعالیت ورزشی‌شان. به همین ترتیب، مدل‌های زن در تبلیغات لوازم آرایشی شرکت می‌کنند و به همین خاطر خیلی دیگر از خانم‌ها گمان می‌کنند به دلیل استفاده از اینهاست که زیبا شده‌اند. اما این لوازم آرایش نیست که آنها را شبیه مدل‌ها کرده است. خیلی ساده است: مدل‌ها جذاب به دنیا می‌آیند و تنها به همین دلیل است که از آنها در تبلیغات لوازم آرایش استفاده می‌شود. در مورد شناگرها هم همین قضیه صدق می‌کند؛ زیبایی یک عامل انتخاب است، نه نتیجه آن. در نتیجه، هر وقت ترغیب می شوید توان خود را صرف برخی کارها کنید، حواستان را جمع کنید در دام توهم بدن شناگر نیفتید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید کاری را شروع کنید، به آینه نگاه کنید و درباره چیزی که می‌بینید، با خودتان صادق باشید.

از کتاب شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی

توهم بدن شناگر

تنظیم‌گری فین‌تک

در فین‌تک، کسب‌وکارهای عمدتا نوپا با استفاده از فناوری‌های نوین اقدام به ارائه سرویس‌های مالی نوآورانه می‌کنند. از یک طرف، به دلیل وجود حساسیت‌های بالای موجود در حوزه مالی و همچنین تمایل نوآوری به شکستن حصارهای قالب‌های محدود فعلی، گسترش بدون ضابطه کسب‌وکارهای فین‌تک می‌تواند مخاطرات و نگرانی‌هایی را به دنبال داشته باشد. از طرف دیگر، نوآوری‌ در سرویس‌های مالی می‌تواند منجر به شکوفایی شدید اقتصادی و ایجاد کسب‌وکارهای جدیدی شود که مدل تجاری آنها با سرویس‌های مالی فعلی قابل انجام نیست.

رویکرد محدود کننده در خصوص کسب‌وکارهای فین‌تک، چشم‌پوشی از منافع قابل ایجاد به واسطه وجود این مخاطرات است. در رویکرد منفعلانه، تلاشی برای گسترش خدمات فین‌تک نمی‌شود، ولی محدودیتی نیز برای کسب‌وکارهای این حوزه انجام نمی‌شود. ولی در یک رویکرد سازنده فعال، با کنترل مخاطرات از طریق تنظیم‌گری حوزه، می‌توان از پتانسیل‌های فین‌تک برای رونق اقتصادی بهره برد.
در یک رویکرد فعال، هدایت کسب‌وکارهای نوپای فین‌تک در مسیر مواجهه با موضوعاتی نظیر چگونگی مدیریت انباشت پول، مدیریت بازیگران فعال در ارائه هر سرویس و نحوه مواجهه با مسائلی نظیر پولشویی، مبارزه با تروریسم، ایجاد بازارهای غیرشفاف و … می‌تواند با تدوین دستورالعمل‌های تنظیم‌گر انجام شود. موضوعی که نه به دلیل پیچیدگی، بلکه به دلیل نبود متولی تا کنون انجام نشده است.

برخورد محدود کننده اخیر با کسب‌وکارهای بخش پرداخت حوزه فین‌تک و واکنش جامعه استارت‌آپی و همچنین کسب‌وکارهای کوچک و خانگی تاثیر پذیرنده از آن، باعث شد که موضوع فین‌تک برای اولین بار در کشور مورد توجه جدی رسانه‌ها قرار گیرد. توجهی که منجر به رفع موقتی مشکل این کسب‌وکارها شده است و انتظار می‌رود که پیگیر رفع پایدار مشکلات این حوزه با تدوین قوانین تنظیم‌گر در آن باشد. در این فضا، تعدادی از نهادهای دلسوز در کشور آستین همت بالا زده‌اند تا به نوعی این مشکل را به صورت پایه‌ای حل کنند. ولی واقعیت این است که این تلاش‌های نامنسجم و پراکنده، به جز اینکه منجر به چندصدایی و رو در رو قرار دادن نهادهای مختلف شود، بعید است که به نتیجه قابل اتکایی بیانجامد. مگر اینکه نهادی در جایگاه تولی‌گری این موضوع قرار گیرد که ضمن اراده برای گره‌گشایی موضوع، اختیار و قدرت کافی نیز برای این موضوع داشته باشد.

در این فضا، از شورای پول و اعتبار،‌ به عنوان بالاترین مرجع مالی کشور انتظار می‌رود که قبل از شروع فعالیت‌های پراکندهِ نهادهای مختلف، متولی تدوین قوانین تنظیم‌گری این حوزه را مشخص کرده و از سایر نهادها بخواهد که در این مسیر وی را همراهی کنند.

بدیهی است که در تعیین متولی، جنبه‌های مختلفی می‌بایست در نظر گرفته شود، که هر چند در اینجا مجال پرداختن به آن نیست، ولی لازم است به دو موضوع کلان اساسی در این خصوص اشاره شود: یکی اینکه فین‌تک به دنبال ارائه خدمات نوآورانه در هر دو بازار مالی و سرمایه است، در حالی که این دو بازار در کشور ما تقریبا به صورت مستقل از هم اداره می‌شوند. و نکته دوم اینکه، فین‌تک یک جریان پویای پوسته است که هر لحظه نوآوری‌های جدیدی در آن عرضه می‌شود، لذا تنظیم‌گری این حوزه یک فعالیت پیوسته است که نیاز به چالاکی و همراهی متولی دارد.

منتشر شده در روزنامه فناوران

تنظیم‌گری فین‌تک

لایک!

وجود لایک تو یه شبکه اجتماعی و ارزش شدن جمع کردن هر چه بیشتر اون (که صد البته منطبق بر ذات حریصانه آدمه)، باعث می‌شه که آدما سعی کنن فعالیت‌هایی رو انجام بدن، که لایک بیشتری بگیرن. اگه دنیای مجازی تصویری متناسب از دنیای واقعی‌ نباشه، اون موقع چیزی که در دنیای مجازی لایک بیشتر می‌گیره، لزوما چیزی نیست که در دنیای واقعی هم پسندیده‌تره (و البته، چیزی که یه طرف ارزشه، حتی اون طرف ممکنه ضد ارزش باشه و بالعکس). و این یعنی اینکه آدما در دنیای مجازی به سمتی حرکت می‌کنن که از خودشون در دنیای واقعی بیشتر و بیشتر فاصله می‌گیرن!

این یه مثال ساده‌ایه از اینکه چرا شبکه‌های مجازی در جامعه‌های مختلف باید دارای ویژگی‌ها و شرایط مختلف متناسب با همون جامعه‌ها باشه. چیزی که تو اکثر جاها داره بهش بی‌توجهی می‌شه. نتیجه این می‌شه که در دنیای مجازی همه فرهنگ‌ها و ارزش‌ها مث هم می‌شن (و بدیهیه که شبیه به فرهنگ و ارزش‌های جامعه تولید کننده اون شبکه بشن)، در حالی که در دنیای واقعی تفاوت‌ها زیاده. و باز این یعنی اینکه یا باید فرهنگ‌ها و ارزش‌های جوامع دنیای واقعی تغییر کنه، که نابود شدن فرهنگ‌ها و هویت‌ها رو به دنبال داره؛ یا اینکه بپذیریم که در جوامعی که مصرف کننده شبکه‌های اجتماعی جوامع مولد هستند، آدما روز به روز بیشتر و بیشتر دچار دوگانگی شخصیتی بشن.

البته این اثر فقط مختص شبکه‌های اجتماعی نیست، برای همه فناوری‌های دیگه هم همینجوره، ولی در شبکه‌های اجتماعی این اثر بسیار شدیدتره و خیلی سریع منجر به خروجی‌های اسف‌بار دیگه می‌شه!

 

لایک!